داستانکی زیبا به مناسبت روز #معلم عجیب ترین معلم دنیا هرهفته که امتحان میگرفت برگه ها را به خودمان می داد که تصحیح کنیم آنهم درمنزل نه در کلاس . اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم 3 غلط داشتم،نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم 20بدهم فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه 20 شدهاند به جز من که از خودم غلط گرفته بودم،من نخواسته بودم که اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم . نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت،چهرهی هم کلاسیهایم دیدنی بود. آن ها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند،اما این بار فرق داشت،فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من 20 شدم. چون بر خلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم. زندگی پر است از این امتحان ها.✍️ محمدجعفر خیاطی
داستان
امتحان ,معلم ,تصحیح ,ها ,غلط ,اشتباهاتم ,خودم را ,را فریب ,آن روز ,خودم غلط ,از خودم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت